"قلعه حقیقت"

من یک آریایی مسلمانم

"قلعه حقیقت"

من یک آریایی مسلمانم

آریایی بودن، ایرانی بودن، وطن پرستی، هیچ کدام معنی اسلام ستیزی را نمی دهد.

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «اسلام ستیزی» ثبت شده است


?????.... ماذا فازا ....؟؟؟؟؟


ستاد احیا ...!!!

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۵
Matin Delove

البته این تبلیغات و خلاقیت ها بهتر از تذکر ها و اجبار های تعصبانه است

از حق نگذریم.....



اینهمه خلاقیت و و پول رو کاشکی میزدم به یکی از درد های اجتماعمون....



مقایسه بانوان با شکلات



دیدن دیگه امیدی به خانوما نیست رفتن رو مخ آقایون



...میدونم بعضی هاتون از این پست ناراحت میشین منتظر نظرات با منطق و به دور از احساس شما هستم

تا من هم دلایلم رو برای این پست بازگو کنم...


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۲
Matin Delove

ابوبکر بغدادی  رهبر داعش که خود را خلیفه عراق و شام می‌خواند، با انتشار یک پیام ویدئویی از چهره خود رونمایی کرد و ظاهری متفاوت‌تر از ایمن‌الظواهری، رهبرالقاعده ارائه داد.

خطبه ابوبکر البغدادی که به 7 زبان ترجمه شد چه بود؟

ابوبکر بغدادی که سابقۀ طولانی در تروریسم دارد در ویدئوی جدید با اشاره به "امانت بزرگی که به وی واگذارشده" گفت: اگر از خدا اطاعت می‌کنید، از من هم اطاعت کنید.

وی که ردا و دستار سیاهی پوشیده بود افزود: من ولی امر شما هستم؛ هر چند بهترین شما نیستم اما اگر مرا برحق می‌دانید به من یاری دهید.

این خطبه به مناسبت اولین جمعه ماه رمضان ایراد شده است.

بغدادی در بخش دیگری از این خطبه که به 7 زبان زنده دنیا ترجمه شده، می‌گوید: اگر مرا برحق نمی‌دانید به راه حق برگردانید و تا زمانی که من تابع پرودگار هستم، از من پیروی کنید.

وی افزود: ما فرمان یافته ایم برای برپایی دین، با دشمنان خدا بجنگیم... و این کار جز با نیرو و قدرت محقق نمی شود.

روز یکشنبۀ گذشته، گروه تروریستی داعش با اعلام تأسیس خلافت اسلامی، نام خود را از "دولت اسلامی در عراق و شام" به "دولت اسلامی" تغییر داد. همزمان، ابوبکر بغدادی نیز خود را خلیفه و ملقب به "ابراهیم" خواند.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۴۶
Matin Delove

thumb_HamMihan-201510342418729775001437261277.3252

(( تاریخ اسلام و پورپیرار))

کم کم به روز 18 ذی الحجه نزدیک می­شویم. روزی که در آن فرمان جانشینی شیر خدا علی (ع) توسط پیامبر اعظم (ص) اعلام شد. در این روز به هنگام بازگشت از حج، پیامبر (ص) دستور توقف کاروان را داد و فرمود تا منبری آماده کنند. در این روز پیامبر (ص) جانشینی علی (ع) را اعلام نمودند.

پیامبر (ص) فرمودند: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولای اویم این علی هم مولای اوست.

ناصر پورپیرار که به خیال خود سنگ اسلام را به سینه می­زند البته او نوع طالبانی آن را، در کتاب برآمدن اسلام، جلد دوم: بررسی اسناد ادعاهای بچه گانه و عجیبی ارائه می­کند که به همان بی­سندی گفتارش در مورد تاریخ ایران باستان است. پورپیرار در صفحه­ ی 134 می­نویسد:

روایت است که رسول خدا [ص] در بازگشت از حجه الوداع و در محل غدیر خم، در حضور جمعی، که تا قریب 150 هزار شماره کرده­اند، داماد خود امام علی [ع] را به جانشینی برگزید (برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 134)

به «داماد خود» توجه کنید و فکر کنید او چه منظور چندش آوری در ذهن پلیدش بوده است. سپس موذیانه این پرسش را مطرح می­کند چطور شد که آن جمع بزرگ از مسلمانان فراموش کرده و به سقیفه گردن گذارده­اند؟ (ص 135 همان کتاب). او در ادامه می­نویسد:

چرا که از مجموع رفتارهای به جا مانده، چنین منتقل می­شود که امام علی [ع]، به علت تک روی­ها [!!!] و اقامت­های مستمر و سازش ناپذیر خویش بر موضع حق، مورد نکوهش [!!!!!!] و موجب ناخشنودی هر سه مرکز قدرت اسلام، از صحابه و مهاجرین و انصار بوده است و همراهان رسول خدا [ص]، توجه پیامبر [ص] در حدیث غدیر را، توصیه به ملاطفت و اخوت بیش­تر با امام علی [ع] گرفته­اند و نه جانشینی [!!!!](برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 135).

از دید پورپیرار ظاهرا مسلمانان منتظر رحلت پیامبر (ص) بوده­اند تا به علی (ع) آسیب برسانند!!! این شدت کج فهمی و شیعه ستیزی پورپیرار را نشان می­دهد. سپس برای اینکه نشان دهد که اگر خلاف نظر او  فکر کنیم همه مسلمانان را نامسلمان دانسته­ ایم چنین می­نویسد:

زیرا اگر سخنان پیامبر [ص] را به جانشینی صریح تعبیر کنیم، پس معتقد شده­ایم که آن همه مومن صدر اسلام، حتی با دریافت درست پیام، از اجرای آن طفره رفته­­اند، پس بی­شک آنها را نمی­توان مومن شمرد و بدین ترتیب اسلام پس از پیامبر[ص] را، از ایمان و محتوا تهی کرده­ایم. (برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 135).

می­بینید که آقای ناصر پورپیرار که تا دیروز عمله­ ی حزب توده بود و دین را افیون توده ای­ها می­دانست امروز برای ما مفسر کلام شده و می­گوید که اگر جانشینی علی (ع) را باور کنید، اسلام را نابود کرده­اید. آیا بوی وهابیت از این نوشتار به مشام شما نمی­رسد؟

پورپیرار می­گوید نوع رفتار حاضران در غدیر خم که جمعی شامل صحابه، مهاجران و اصحاب بوده است ملاک تفسیر واقعه است، یعنی: آنچه که رخ داده، تفسیر درست حدیث غدیر است و اگر عکس آن فکر کنیم، به اسلام پس از پیامبر (ص) ضربه زده­ایم!!! جالب اینجاست که پورپیرار چند سطر بالاتر می­گوید که امام علی [ع]، به علت تک روی ها [!!!] و اقامت های مستمر و سازش ناپذیر خویش بر موضع حق، مورد نکوهش [!!!!!!] و موجب ناخشنودی هر سه مرکز قدرت اسلام، از صحابه و مهاجرین و انصار بوده است، حال باید از پورپیرار پرسید: اگر این جمله شما را قبول کنیم معنی آن اینست که صحابه، مهاجرین و انصار از حق دور بوده­اند و با علی (ع) که بر راه حق اصرار داشته سازگار نبوده و او را نکوهش می­کرده­اند!!!! پس اینها چگونه مومنانی هستند که ماندن بر حق را نکوهش می­کنند؟ حال این کسانی که به قول پورپیرار در راه حق گام بر نمی ­داشته ­اند چگونه رفتارشان ملاک تفسیر حدیث غدیر قرار می­گیرد؟!!!!

پورپیرار ادامه می­دهد که:

پس می­توان پرسید که چرا پیامبر [ص] در وصیتی آشکار [!!!]، مثلا سالی پیش از وداع، کسی را با حکم صریح [!!!!]، به جانشینی خود برنگزید [!!!!!!] تا زبان راویان باز و قلم تاریخ نویسان قرن سوم به بعد چنین آزاد نباشد؟ (برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 138).

پورپیرار به پیامبر خدا (ص) خرده می­گیرد که چرا با حکم صریح کسی را جانشین نکرده؟! آیا صرتح­تر از واقعه­ی غدیر؟ آیا در جایی شلوغ­تر از غدیر خم؟! حال که پیامبر (ص) در چند ماه مانده به رحلت، جانشین مشخص کرده می­گوید چرا از قبل­تر مشخص نشده و احتمالا اگر از قبل مشخص فرموده بودند می­پرسید چرا نزدیک رحلت اینکار را نکردند تا مشمول مرور زمان نشود؟!!! او در این بیان موذیانه مدعی است که غدیر خم وصیت آشکار پیامبر (ص) به جانشینی علی (ع) نبوده!! و یک حکم صریح نبوده است!!!

باید پرسید به چه دلیل پیامبر (ص) در آن صحرای سوزان مردم را از راه بازداشت؟ آیا برای اینکه صرفا بگوید من علی (ع) را دوست دارم؟ مگر مردم نمی­دانستند پیامبرشان، علی (ع) را دوست دارد؟

در نهایت ناصر پورپیرار دست به کار شده و همچون دیگر موارد از سر بی­سوادی و تناقض ­بافی می­نویسد:

این جا، به گمان من، حکمتی پیامبرانه نهفته است! رسول خدا [ص] را، به ویژه اواخر عمر، در محاصره سه گروه می­یابیم، که هر کدام مدعی مالکیت اسلام ­اند.مهاجرین که با واگزاردن عقبه و قبیله خود در مکه همراه پیامبر [ص] به مدینه هجرت کردند و در راس­شان ابوبکر است، که یار غار پیامبر [ص] بود. انصار، که از مهاجرین در مدینه استقبال کردند، از بذل مال و امکانات و خون دریغ نداشتند و موجب رونق اسلام پس از هجرت شدند، و صحابه، که بسیاری از آنان مدعی حضور و اثر ایدئولوژیک در اسلام و در کنار پیامبرند و افسانه­ای­ترین آنها سلمان پارسی است که اختراعی به قصد تحریک ایرانیان بوده است. (برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 139).

حال جناب پورپیرار پا را فراتر گذاشته، حکمت پیامبر (ص) را دلیل رد جانشینی علی (ع) دانسته و همان­هایی را که رفتارشان را ملاک تفسیر حدیث غدیر دانسته بود به دنیاپرستی متهم می­کند. پورپیرار برای رسیدن به مقصد از هیچ توهینی فروگذار نیست. او برای اینکه ثابت کند پیامبر (ص) علی (ع) را به جانشینی انتخاب نکرده است، خود را وادار می­بیند که تمام اطرافیان پیامبر (ص) را در راه دنیازدگی قرار دهد. پورپیرار در ادامه می­نویسد:

منطقی است باور کنیم که پیامبر [ص] نیز به جایگاه واقعی این سه گروه، نزد امت و قدرت آشکار و پنهان آن­ها در حوزه اسلام تازه پای، اشراف کامل نداشته و درست به همین دلیل، از عنوان کردن جانشین خویش، که باید به یکی از این سه گروه متعلق باشد، طفره رفته است. در این کار خردی پیامبرانه می­یابیم: بگذار هر گروه که زبان مشترک قابل فهم­تری به کار می­برد، سیاست و خرد ناب­تری بروز می­دهد و تمایل عمومی بیش­تری بر می­انگیزد، جانشینی معین کنند و چنین شد. پیامبر خدا[ص] نمی­توانست این خطر را نادیده بگیرد که جانشین انتخابی او، به علت کارشکنی­های احتمالی، که پیامبر [ص] ردٌ آن را می­شناخت و با وسعت آن آشنا بود، از عهده اداره امور مسلمین برنیاید و شکست اندیشه و امت اسلام، به حساب بی­درایتی رسول خدا [ص] در تعیین جانشین و موضع­گیری جانب دارانه­ی او گذارده شود و چنین شد که پیامبر [ص]، جمهوریت را بر سلطنت ترجیح داد و طبیعی بود که … (برآمدن اسلام، بررسی اسناد، بخش دوم. ص 139)

همانگونه که می­بینید ناصر پورپیرار حد خود را فراموش کرده و بدون هیچ ترسی که نشانه ­ی حمایت دست­های پنهان از اوست علم و عصمت پیامبر (ص) را زیر سوال برده و مدعی می­شود چون پیامبر (ص) از اوضاع مسلمین آگاه نبوده و به این دلیل کسی را به جانشینی معرفی نکرده است!!!!

آقای پورپیرار در اینجا انتخاب علی  (ع) را با پذیرش سلطنت مقایسه کرده و مدعی است اگر پیامبر (ص)، علی (ع) را انتخاب کرده باشد، قبول سلطنت از سوی پیامبر (ص) بوده است. این دیگر اوج بی­شرمی­ این توده ­ای شیعه ستیز است.

او موذیانه یکی از دلایل دشمنان شیعه را ملاک گذاشته و با بازی با کلمات می­خواهد ثابت کند که پیامبر (ص) نسبت به آینده امت بی­توجه بوده است. به عبارتی روش سلبی را در پیش گرفته که پیامبر (ص) در این مورد احساس مسئولیتی نکرده است!!! این به معنای اهمال در یکی از ضروریات اسلام و مسلمین است. در صورتی که معتقدیم اسلام دین جامعی است که در تمام ابعاد زندگی انسان دستورات کاملی دارد، حال چگونه ممکن است برای اداره جامعه اسلامی چاره اندیشیده نشود؟ توجه کنید که در اسلام هدایت دینی و حکومتی در دست یک نفر بوده است.

بعلاوه مشخص نکردن جانشین خلاف سیره رسول اکرم (ص) بوده و ایشان به عنوان نمونه هرگاه برای جنگ از مدینه خارج می­شدند کسی را به جای خود نصب می‌کردند تا امور را ساماندهی کند. حال چگونه باور کنیم که پیامبر (ص) در سفری که در آن بازگشت نیست، کسی را به جانشینی خویش برنگزینند.

چگونه است که خلفا به فکر آینده مسلمین بوده و برای خود جانشین تعیین کرده­ اند اما پیامبر (ص) چنین کاری نکردند؟ اگر چنین چیزی درست باشد تمام ادله ه­ای که اهل سنت در توجیه اقدام خلفا برای انتخاب جانشین بعد از خود ارائه می­کنند زیر سئوال می­رود. آیا وظیفه پیامبر (ص) تنها گرفتن وحی و ابلاغ آن به مردم بوده یا اینکه وظایفی مثل تفسیر قرآن شرح مقاصد و بیان اهداف، تبیین احکام و پاسخ به شبهات و… را نیز به عهده داشته است. حال پس از او چه کسی برای این کار مناسب است؟ چه کسی بهتر از پیامبر (ص) می­تواند چنین انتخابی را انجام دهد؟

جناب پورپیرار بهتر بود پیش از تلاش برای زیر سوال بردن جانشینی علی (ع) نگاهی به کتاب معظم مرحوم علامه امینی، الغدیر، می­انداختند تا بفهمند که:

در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر، در میان تابعین 84 نفر، در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر، در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر، در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر، در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر، در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر، در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر، در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر، در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر، در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر، در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر، در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر، در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر، در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر حدیث غدیر را ذکر کرده­اند.

همچنین حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذى، «مسند احمد» و در «مستدرک» حافظ ابن عبداللّه حاکم نیشابورى به مضامین مختلف ذکر شده است.

بهتر است جناب پورپیرار در اموری که تخصص ندارند وارد نشده و تلاش نکنند ذهن جوانان این مرز و بوم را به سویی که اربابان خارج نشین­شان فرمان می­دهند هدایت کنند.

خوشبختانه هوشیاری ایرانیان، به افرادی همچون ناصر پورپیرار اجازه نخواهد داد تا اعتقادات آنها را به بازی گرفته و اهداف بلند پروازانه­ی صهیونیسم و نو محافظه­ کاران آمریکایی را پیاده کنند. از پورپیرار که صدام را قهرمان دانسته و شهیدان ایرانی و قهرمانان 8 سال دفاع مقدس را آدمکش می­نامد توقعی بیش از این نیست. توقع از کسانی است که هنوز به هوش نیامده و با حمایت­های بیجا از یک عنصر خود فروخته، آگاهانه یا ناآکاهانه در راه اهداف دشمنان ایران و شیعه قدم برمی­دارند.

امید که چشم­هایشان به زودی بر حق باز شود.

برای آن دسته از طرفداران پورپیرار که ارجاعات ما را به کتاب پورپیرار نادرست میخوانند اسکن صفحات مورد اشاره ما تهیه شده است.

صفحه 134 / صفحه 135 / صفحه 135(بخش دوم) / صفحه 138 / صفحه 139 کتاب پلی بر گذشته بر امدن اسلام بخش دوم را بخوانید.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۵۲
Matin Delove





یه مطلبی هست که خواستم بدونید 

متاسفانه نظرات و واکنش ها بعد از مطالب امروز کمی شدید و دور از انتظار بود

همه ی ما ایرانی و مسلمان هستیم

ایرانی بودنمان دلیل نمی شود که اسلام را رها کنیم

و

مسلمان بودنمان دلیل نمی شود تاریخ مملکت خود را فراموش کنیم

من در این تارنگار هم از تاریخ ایران مطلب گذاشتم هم از اسلام

می دونم ما هم رو دینمون تعصب داریم هم روی کشورمون 

اما من هیچ توهینی به این دو مقدس نکردم

فقط ممکنه بعضی از مطالب مثل پست های جلوتر که هم تاریخ ایران رو درگیر میکنه

هم تاریخ اسلام رو کمی شبهه برانگیز باشه 

با وجود همه اینها من فقط اطلاع رسانی کردم 

و 

قصدی برای تخریب هیچ کدام ندارم.


و من الله توفیق 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۴۰
Matin Delove

بر اساس گزارش های نیمه رسمی نزدیک 70 فرقه شیطان پرستی در کشور فعال هستند که به صورن برنامه ریزی شده و هدفمند در حال جذب نیرو هستند.
در همین حال آشنایی با ظاهر این افراد در داخل کشور و مفهوم پوشش و علائم آنها می تواند در شناسایی و برخورد با آنها موثر باشد.
ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از جوانان از روی ناآگاهی از این پوشش وعلائم استفاده می کنند که بیان این گونه مطالب ضمن اینکه می تواند برای آنها روشنگر باشد، نباید باعث سوء ظن نادرست به جوانان شود.


انگشتر‌های خاص تیغ دار، دستبندهای عجیب، گردنبندهای اسکلتی با موهای بلند یا سر طاس، نشانه‌های ویژه گروههای همسو با شیطان پرستی است که حضور افرادی با چنین ظاهری هر چند انگشت شمار اما هشدار دهنده است.

از دیگر نشانه های این افراد مدل موهای عجیب و غریب شان است اکثرا ابروهایشان را می تراشند یا به سمت بالا طراحی می کنند، رنگ آرایششان اغلب مشکی، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشکالی مانند جمجمه، صورتک‌های شیطانی و سمبل‌ها خالکوبی می‌کنند، لباس‌هایشان از جنس جیر و چرم و اکثرا به رنگ مشکی و قرمز می‌باشد، چکمه‌های چرمی ساق بلند که اغلب با فلز تزئین شده است می‌پوشند. افراد وابسته به این فرقه مانند فراماسون‌ها از برخی علائم و نمادهای رفتاری نیز برای ابراز همراهی با این فرقه استفاده می‌کنند. یکی از این علائم دست شیطان (یا کرنوتی در ایتالیایی) به معنی حکومت شیطان است. این علامت جهانی از سوی سیاستمداران، افراد مشهور و گروه‌های «هوی متال»، برایاظهار وفاداری به نیروهای شیطانی به کار می‌رود و علامت بصری به معنای «سلام شیطان» است.

اما نکته مهمتر تحلیل علائم و نمادهای فرقه های شیطان‌پرستی است.
شیطان‌پرستان دارای سمبل‌ها و نشانه‌هایی هستند که حتما همه ما بعضی از آنها را بروی تی‌شرت‌‌ها، زیورآلات و بدلیجات، کمربند، دستبند، بازوبند، کلاه و… دیده ایم. بد نیست تا معانی برخی از این علائم را بدانیم:


....علائم و معرفی آنان به همراه عکس ها در ادامه مطلب.....


۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۳
Matin Delove

درود بر دوستان گرامی

میخوام در چهارچوب قوانین تاریخی و منطقی رو راه بندازیم ، دررابطه با تصویر زیر و حمله اعراب به ایرانیان لطفا تبادل نظر کنید و بحث کنیم.


[تصویر: 8dya9zy6vgztg4bwi5zl.jpg]

بخشی از نوشته های کتاب معتبر استاد زرین کوب رو برای شما قرار میدم:

اعراب (تازیان) با ایران و ایرانی چه کردند ؟؟؟
--
در سال ۶۳۶ میلادی اعراب مسلمان... به ایران حمله کردند.
-
متاسفانه عده ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره کنم .

--
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند
----
پس از تسلط اعراب 
در حمله به سیستان؛ مردم مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه ربیع ابن زیاد ( سردار عرب ) برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند؛ و ربیع ابن زیاد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین (یعنی عمر ملعون) دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( کتاب تاریخ سیستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاریخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷)

در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه مغیره ( سردار عرب ) در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵)


در حمله به شاپور نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 -کتاب تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)

در حمله به الیس؛ جنگی سخت بین سپاهیان عرب و ایران در کنار رودی که بسبب همین جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گردید در گرفت. در برابر مقاومت و پایداری سرسختانه ی ایرانیان؛ خالد ابن ولید نذر کرد که اگر بر ایرانیان پیروز گردید « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسیان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ می آوردند و در رود گردن می زدند » مغیره گوید که « بر رود؛ آسیاب ها بود و سه روز پیاپی با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هیجده هزار کس یا بیشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسیان ) در الیس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاریخ طبری؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم برگ 123) 

در شوشتر؛ مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )


در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاریخ رویان؛ صفحه ۶۹ )

در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ی مردم شهر را بجز یک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)

در حمله به نیشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کینه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوریکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام می کشتند و غارت می کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282

در حمله ی اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند؛ بطوریکه سردار عرب ( سعید بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید؛ بجز یک تن؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت: « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )

پس از فتح" استخر" (سالهای 28-30 هجری) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پایداری ایرانیان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بیرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخی صفحه 135-- کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)


رامهرمز نیز پس از جنگی سخت به تصرف سپاهیان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسیاری از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراوانی را برده ساختند و مال و متاع هنگفتی بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215) 


مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاریخ یعقوبی صفحه 62 -کتاب تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179


جنایات اعراب تنها به این شهرها ختم نشده است و اینها تنها گوشه#ای از تاراج میهنمان به دست تازیان بود و آشکارا مقاومت ایرانیان در برابر آنان را ثابت می#کند.


در جنگ جلولا غنیمت بسیار به چنگ افتاد چندان غنیمت که پیش از این نیافته بودند و زنان و دختران بسیار به اسارت گرفتند چندان که عمر را از کثرت اسیران زن نگرانی در دل پدید آمد دینوری مینویسد که عمر مکرر می گفت از فرزندان این زنانی که در جلولا اسیر شده اند به خدا پناه میبرم.کشتگان جلولا را بالغ بر صد هزار نفر نوشته اند.
در کتاب دو قرن سکوت ص 71 و 72 به نقل از اخبار الطویل ص 123


در باب حضور امامان معصوم در این جنگ ها :


متاسفانه در تاریخ طبری آمده است که امام حسن و امام حسین در یک سری فتوحات مثل فتح گرگان (که اتفاقا با خونریزی بسیار زیاد هم همراه بوده) شرکت داشتن.


اما بقیه مورخ ها گفتن بعد از فوت پیغمبر (ص) حضرت علی و پسران بزرگوارش در هیچ کدام از فتوحات شرکت نداشتند.

که این قول سندیت بیشتری داره.....


در مورد حضرت علی و جنگ ایران هم باید گفت که خود حضرت شرکت نداشتند و فقط در مورد آخرین جنگ اعراب با ایران (یعنی جنگ نهاوند) عمر را مشاوره جنگی میدهد.

نتیجه اش هم این میشه که اعراب جنگ را با تلفات کمتری می برند.



۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۲۹
Matin Delove


کتاب علی بن ابی طالب، نوشته دست آل سعود


پیام این کتاب: داعش آموزه های حضرت علی (ع) است!


 عربستان سعود اقدام به چاپ و نشر کتابی درباره زندگی نامه امیرالمؤمنین، حضرت علی بن ابی طالب (ع) به زبان انگلیسی نموده است که جلد این کتاب تصویری از مولا علی (ع) با هیبتی رهزنانه و شمشیر به دست و با پرچمی شبیه به پرچم گروه تکفیری داعش، را نشان می دهد.

پیام این کتاب برای مردم دنیا این است که تمام جنایت های گروه داعش بر مبنای تعالیم و آموزه های مولا علی (ع) می باشد، حال اینکه خود حضرت هشدار آمدن داعش را عنوان “رایت السود” یعنی پرچم های سیاه را داده بودند و از آنها به عنوان مردمانی با قلب سیاه و آهنین یاد کرده بودند. در بخشی از روایت حضرت علی(ع) آمده است؛ “زمانی که پرچم های سیاه را دیدید از جای خود حرکت نکنید(به کمک آنان نروید که دعوت آنان باطل است) سپس قومی ضعیف ظاهر می شوند که قلب هایشان مانند براده های آهن سخت است، آنها وفادار به هیچ عهدی نیستند، به حق فرا می خوانند در حالی که از آن نیستند”

islamicbookstore-com_2272_2627427104


خدا لعنتشون کنه....

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۵۲
Matin Delove

in the name Allah


....قلعه حقیقت یک تار نماست....

....قلعه حقیقت ، مکانی است که غیر متعصبانه حرف دلمان را بزنیم....حرف حقیقت را....

....یعنی اون چیزی که به نظرمون راست میاد رو بگیم بدون ترس....اینجا یا قانع میشویم یا قانع.... ....میکنیم....

.....اظهار نظر و عقیده برای عموم آزاد است....هرکس با هر عقیده و شخصیتی....

....از دریافت نظر و ایده شما خوشحال میشویم....



اگر شما هم بنر می خواین به منو بالا صفحه مراجعه کنید....


......قلعه حقیقت را دنبال کنید.....


۲۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۸
Matin Delove


بسم الله الرّحمن الرّحیم وَ یَسئَلُونَکَ عَن ذِی القَرنِین…

در سوره ی «کهف»، آیه ی 83 بیان می شود که از پیامبر اسلام (ص) درباره ی شخصی به نام «ذوالقرنین» پرسیده شد.”و از تو (ای پیامبر) سوال از ذوالقرنین می کنند، پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند.”و این آیه مقدمه ای بود بر این که خداوند پاسخ را بدین گونه بدهد…

داستان ذوالقرنین، به نتیجه رسیدن، عکسی برای اثبات اشاره ی خداوند به کوروش در این آیات، چرا به کوروش نام ذوالقرنین داده شده در ادامه نوشتار

عکس ذوالقرنین

ذوالقرنین

در این تصویر دوشاخ بر سر مجسمهٔ منسوب به کوروش بخوبی نمایان است.

همانطور که تصویر میبینید تصویر منسوب به کورش بزرگ دارای دو شاخ در بالای سر تصویر هست معنی ذوالقرین یعنی دارنده دو شاخ

 ادامه مطلب را از دست ندهید....


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۲
Matin Delove