"قلعه حقیقت"

من یک آریایی مسلمانم

"قلعه حقیقت"

من یک آریایی مسلمانم

آریایی بودن، ایرانی بودن، وطن پرستی، هیچ کدام معنی اسلام ستیزی را نمی دهد.

طبقه بندی موضوعی



چون بسی ابلیس آدم روی است است

پس به هر دستی نشاید داد دست



۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۸
Matin Delove


بسیاری از شعرهای مولانا به زبان فارسی در معابر و پارک ها و مسیرهای منتهی به آرامگاه مولانا در بنرهای بزرگی نوشته شده است. برای راهنمایی گردشگران باجه هایی با عنوان «از من بپرس» به زبان مادری مولانا در قونیه ایجاد شده است.

بعد از قریب به چهاردهه برای نخستین بار زبان فارسی در ایام بزرگداشت مولانا در قونیه به رسمیت شناخته شد.

به گزارش «تابناک»؛ روزهای بزرگداشت مولانا در قونیه مدفن این شاعر بزرگ ایرانی چند سالی است که از ۱۵آذر (۵دسامبر) آغاز می شود و تا سالروز وفات حضرت مولانا ادامه دارد. روز ۱۷ دسامبر امسال هفصد و چهل و سومین سالروز درگذشت مولاناست. روز وفات او به روز «عروس» معروف است. در این روز برنامه های ویژه ای تدارک دیده می شود و غلاقه مندان از سراسر جهان به ترکیه می آیند. بیش از سه هزار ایرانی هم از سراسر جهان به ترکیه می آیند.

قریب به ۴۰سال اخیر نه تنها هیچ حرف و سخنی از زبان فارسی نبود بلکه در مقاطعی ما شاهد فارسی ستیزی هم در ایام بزرگداشت مولانا بودیم. عمدتا ترجمه شعرهای مولانا به زبان ترکی و انگلیسی ارائه میشد.

فروزنده اربابی، تنها عضو ایرانی بنیاد جهانی مولانا با اشاره به این فضا به «تابناک» گفت: در این ۳۸ سالی که در مراسم بزرگداشت مولانا حضور پیدا کردم 

مسئولان فرهنگی،سفارت و کنسول فرهنگی کشورمان یا در ترکیه حضور نداشتند یا حضور کم رنگی داشتند. حتی در مقطعی در دیدار غلامعلی حداد عادل 

ازبی برنامگی و توجه نکردن بخش فرهنگی سفارت ایران در ترکیه تعجب کرد. اما پس از سال ها اعتراض اکنون شاهد تغییر رویکرد مسئولین برگزاری مراسم 

مولانا هستیم.

اریابی ادامه داد: بسیاری از شعرهای مولانا به زبان فارسی در معابر و پارک ها و مسیرهای منتهی به آرامگاه مولانا در بنرهای بزرگی نوشته شده است. 

برای راهنمایی گردشگران باجه هایی با عنوان «از من بپرس» به زبان مادری مولانا در قونیه ایجاد شده است.

او با اشاره به فرصت های تازه در این عرصه گفت: در این فضایی که پیش آمده و زبان فارسی نیز در کنار زبان انگلیسی و ترکی مهم شمرده شده و همکاری 

لازم از سوی ترکیه ایجاد شده ما نیز باید به فکر داشتن فضایی در آن محل برای تعامل فرهنگی موثرتر، معرفی بهتر فرهنگ و تصوف و عرفان ایرانی و زبان 

فارسی و همچنین روایت خودمان را از زندگی و شخصیت مولانا به جهانیان عرضه کنیم.

این عضو بنیاد جهانی مولانا تاکید کرد: از طرفی با دعوت از شاعران و مولوی شناسان ایرانی به قونیه در ایام برگزاری مراسم برنامه های ویژه ای را برای 

ایرانیان حاضر در جشن عروس داشته باشیم. اتفاقی که تاکنون رخ نداده است.


....عکس های مراسم در ادامه مطلب....




۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۲۲
Matin Delove


برای یه بازگشت با شکوه یه مطلب توپ رو آماده سرو داریم... :)



جلال الدین سیوطی از عالمان پرکاروکوشای اهل سنت-در درالمنثور (ج۴، ص ۱۶۵) به نقل از ابن جریر از حذیفه ابن الیمان صحابی پیامبر(ص) می آورد که آن حضرت فرمود: «چون بنی اسرائیل در روز سبت سرکشی کرد و برتری جست و پیامبران را کشت،خداوند بختنصر را بر ایشان برانگیخت تا اینکه به بیت المقدس وارد شد و در عوض خون زکریا(ع)، هفتاد هزار نفر از ایشان را کشت و خاندانشان و فرزندان انبیا را به اسارت گرفت و زینت آلات بیت المقدس را با خود به بابل برد.»

حذیفه می گوید: عرض کردم: «ای پیمبر خدا، بیت المقدس که در نزد خداوند مهم بود.» حضرت تأیید کردند و درباره نحوه ساختن و جواهرات به کار رفته در آن توضیح دادند و اینکه بختنصر آنها را به بابل برد و بنی اسرائیل در حالی که بینشان برخی پیامبران و پیغمبرزادگان بود، سالها عذاب کشیدند تا اینکه خداوند بر ایشان رحم آورد: «… فاَوحی الی ملک من ملوک فارس، یقال له کورس و کان مؤمنا، اَن سر الی بقایا بنی اسرائیل حتی تستنقذهم… : پس به یکی از پادشاهان پارس که مرد مؤمنی بود، به نام کوروش، وحی کرد که به نزد بازماندگان بنی اسرائیل برود و آزادشان سازد… فسار کورس ببنی اسرائیل و دخل بیت المقدس حتی رده الیه: کوروش چنین کرد و داخل بیت المقدس شد و زینت آلات آن را بازگرداند و بنی اسرائیل صد سال فرمانبردار خداوند بودند. سپس دوباره به گناه بازگشتند و خدا یکی از پادشاهان روم را بر ایشان چیره گردانید که به بیت المقدس آمد و اهالی را اسیر کرد و مسجد را سوزانید و به آنها گفت: «ای بنی اسرائیل، ان عدتم فی المعاصی، عدنا علیکم فی السبائ: اگر به گناهان بازگردید، ما هم به شیوه اسیر بردن شما برمی گردیم…»(۳۸) آنگاه حضرت فرمود: «این بود بخشی از صفت زینت آلات بیت المقدس و مهدی آنها را به بیت المقدس بازمی گرداند …»

....ادامه مطلب را از دست ندهید...
(+عکس از کتاب)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۰
Matin Delove


سلام دوستان و حامیان عزیز وب "قلعه حقیقت"

متاسفانه به علت وجود پاره ای از مشکلات از ماه مهر موفق نشدم وب را بروز کنم 

اما باید با افتخار بگم که این وب از همین تاریخ به بعد باز هم بروز می شود




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۱۶
Matin Delove

امام حسین (ع) چنانچه در کلام ایشان به صراحت ذکر شده است حاضر به بیعت با یزید نبودند و این امر را تا آخرین مرحله زندگی خود با خواندن رجز معروف خود اثبات کردند. عدم بیعت امام با حکومت یزید بن معاویه بر چند اساس استوار است:

الف) حکومت یزید هیچ مشروعیت دینی و سیاسی نداشت و بر پایه زور، زر و تزویر توسط معاویه بنا نهاده شده بود.

ب) از لحاظ مقام معنوی و اجتماعی بین امام حسین (ع) و یزید فاصله ای بسیار زیاد بود.

ج) بیعت امام (ع) با یزید تایید بر حاکمیت نظام سلطنتی در اسلام بود.

د) در زمانی که یزید به خلافت رسید با اعلام آمادگی مردم عراق، بستر مناسبی برای قیام مسلحانه مهیا شد که این بستر در دوران های قبل وجود نداشت.

ه) نکته اصلی و پایانی که باید به آن اشاره کرد این است که ماهیت صلح با بیعت متفاوت است. بیعتی که یزید به دنبال آن بود با صلحی که معاویه با امام حسن (ع) انجام داد فرق دارد پس باید بین صلح و بیعت فرق قائل شویم .

پس این امر که بگوییم امکان داشت حضرت با یزید بیعت کنند امری محال و به دور از باور است.

امام حسین (ع) اهل سازش با یزید نبودند و یزید هم کسی نبود که امام را رها کند پس درگیری و جنگ بین آنها حتما پیش می آمد

حکومت بنی امیه به سرکردگی یزید به صراحت حکم قتل آن حضرت را صادر کرد تا جایی که یزید تنها چند روز پس از رسیدن به خلافت طی نامه ای به حاکم مدینه دستور به گرفتن بیعت از امام حسین (ع) یا کشتن ایشان را صادر کرد. امور متعددی بر این تصمیم سریع یزید تاثیرگذار است که از آن جمله می توان به این نکات اشاره کرد:

امام حسین (ع) اهل سازش با یزید نبودند و یزید هم کسی نبود که امام را رها کند پس درگیری و جنگ بین آنها حتما پیش می آمد و در اصل امام راهی جز جنگ نداشتند. پس باید مکانی را در نظر می گرفتند که حداکثر خواسته های ایشان را تامین کند.

با این رویکرد و سابقه ی یزید می توان چنین نتیجه گرفت که یزید هم کسی نبود که کوتاه آمده و دست از قتل امام حسین (ع) بردارد. علاوه بر این بعد از قیام و شهادت امام حسین (ع)، حکومت یزید ثابت کرد که مرد میدان قتل، کشتار و آفریدن فجایع است و هرگونه حرکتی که برخلاف نظرش باشد را به شدت سرکوب می کند که نمونه ی آن جنگ با مردم مدینه و مکه است.

چنانچه گفتیم راهی جز جنگ برای امام (ع) باقی نماند پس ایشان شخصا یا بواسطه پیک احوال سایر بلاد اسلامی را جویا شدند. شهرهای مهم و استراتژیک آن زمان مدینه، مکه، بصره، کوفه، شام و شهرهای حاشیه ایی مثل یمن بود.

در مورد شهر مدینه باید گفت: اولا مدینه محل استقرار امام (ع) بود و ایشان از باطن و خصوصیات افراد آن خبر داشتند، تا جاییکه امام سجاد (ع) در مورد این شهر و شهر مکه فرمودند در مکه و مدینه بیست نفر هم نیستند که ما را دوست بدارند .

...ادامه مطلب را از دست ندهید...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۴
Matin Delove

این مطلب فوق العاده را از دست ندهید....


امام حسین (ع) در شب عاشورا و صبح آن تدابیری اندیشیدند که مانع از محاصره لشکر عمر سعد شدند. این تاکتیک جنگی امام حسین (ع) باعث شد لشکر عمرسعد تلفات بسیاری دهد.


امام حسین (ع)، در آغاز ورود به کربلا، نقطه اى را براى بر پا کردن خیمه ها در نظر گرفت که در صورت وقوع درگیرى با دشمن، از دو ویژگى برخوردار باشد:

۱. دشمن، از یک سو بیشتر نتواند به آنها حمله کند؛

۲. زنان و کودکان، امنیت بیشترى داشته باشند.

از این رو، امام (ع) دستور داد خیمه ها را در منطقه اى زدند که پشتِ آن، نیزار بود، به گونه اى که دشمن نمى توانست از پشت به سپاه امام (ع)، حمله کند. در گزارش طبرى، چنین آمده است:

حسین (ع)، راه افتاد و طلیعه سپاه عبید اللّه، با او برخورد کردند. وقتى چنین دید، راهش را به سوى کربلا، کج کرد و براى این که تنها از یک جانب بجنگد، نیزار و گیاهان تازه را در سمت پشتِ سر قرار داد و خیمه هایش را بر پا کرد.

 

 

 

و در گزارش ابن اعثم، مى خوانیم:

یاران حسین (ع)، فرود آمدند و بارها را در حوالى فرات، مستقر کردند و خیمه ها را براى خانواده حسین (ع) و فرزندانش، بر پا نمودند و خویشاوندانش، خیمه هایشان را در اطراف خیمه او بر پا کردند.

افزون بر این، پشت خیمه ها و یا پشت نیزارى که خیمه ها جلوى آن بود، گودالى شبیه به جوى آب قرار داشت که به گزارش طبرى، امام (ع) در ساعتى از شب عاشورا، دستور داد تا آن را کَندند و چیزى شبیه به خندق، درست کردند و در آن، هیزم و نِى ریختند تا هنگام حمله دشمن، آن را آتش بزنند و مانعى دیگر براى حمله از پشتِ سر ایجاد نمایند. در این گزارش، آمده است:

امام حسین (ع)، صبحگاه عاشورا، دستور داد تا هیزم و نِى آوردند و پشتِ خانه ها، آتش برافروختند تا مبادا دشمن، از پشتْ حمله کند. همچنین به دستور حسین (ع)، به جایى در پشتِ جایگاهشان که همانند نهر آب، گود بود، نِى و هیزم آوردند و آن را در ساعاتى از شب کَنْدند و به صورت خندق، در آوردند و نِى ها و هیزم ها را در آن ریختند و گفتند: هر گاه بر ما تاختند و قصد جنگ با ما را داشتند، این جا را آتش مى زنیم تا از پشتِ سر، حمله نکنند و تنها از یک سو با ما رو به رو شوند. این کار، برایشانْ سودمند افتاد.

اقدام دیگرى که براى پیشگیرى از حمله دشمن از پشت سر، به دستور امام (ع) در شب عاشورا انجام شد، این بود که یاران امام (ع)، خیمه هاى خود را در کنار هم قرار دادند و با طناب، آنها را از سه طرف به هم متصّل کردند و فقط یک راه از رو به رو براى برخورد با دشمن، باقى گذاشتند.


......ادامه مطلب را از دست ندهید.....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۸
Matin Delove


....تا ابد نمی توان دروغ گفت

...حتی...

به زود باور ترین آدم ها....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۸
Matin Delove

قصه ها و افسانه ها و باورهای خرافی سینه به سینه از دوران غارنشینی به داستان های آفرینش رسیده و اهریمن زادگان در برابر فرشتگان و آفریده های خداوند صف آرایی کردند. گروهی از موجودات شرور هم که توان نبرد روردررو را نداشتند در تاریکی و سیاهی در کمین انسان نشستند. برای آشنایی بهتر با این موجودات، تعدادی از آنها را دسته بندی های مکانی کرده ایم.


هیولاهای گیلان

شبح جنگل


یه چوم یه لنگ

این موجود افسانه ای به باور خرافی عده ای بسیار قوی و نیرومند است با هیکلی درشت و بی قوراه، با یک چشم بزرگ و نورانی در وسط پیشانی. این موجود یک پای بسیار بزرگ دارد و جای پای او به گفته کسانی که ادعای دیدن آن را دارند، به اندازه یک سینی بزرگ مسی است. این موجود عحیب در اعماق جنگل و جاهای بسیار دورافتاده و ترسناک زندگی می کند. ادعا می کنند این موجود قبل از حمله به قربانی هایش که معمولا تنها هستند، آنها را با نام و نشان صدا می زند. اینکه این هیولا نام انسان ها را از کجا می داند، معلوم نیست.

هیولاهای شهرستانی! (2)

غلیاوون


در باورهای خرافی مردم گیلان، غولی جنگلی در جنگل های تالش زندگی می کند. این غول حدود چهار متر قد دارد و در غارها و محل هایی که معمولا محل تردد انسان ها نیست زندگی م یکند و سنگ ها و تپه های بزرگ درخت را به راحتی جا به جا می کند و می تواند برای خود خانه های عجیب بسازد. این موجود خیالی عجیب با آنکه بسیار قدرتمند است، اما گفته می شود آسیبی به آدم ها وارد نمی کند.

سیاگالش

یکی از ایزدان باستانی ایران، ایزدی است به نام «گوش» یا «گئوشورون». این ایزد باستانی که ایزد نگهبان چهارپایان بوده، امروز به صورت یک افسانه درمیان مردم تالش باقی مانده است. در این افسانه «سیاگالش» چوپانی نیمه وحشی است که از مردم دوری می کند و گله ای از گاوهای وحشی دارد. می گویند او حافظ همه حیوانات جنگل است و خانه اش پناهگاه آنهاست. در قلمرو او، کسی اجازه شکار یا آزار رساندن به حیوانات را ندارد و کسانی که این مساله را نادیده بگیرند به سختی مجازات می شوند.

برخی از جنگل نشینان مدعی هستند سیاگالش می تواند به شکل گاوی با چشمان درشت، سم های تیز و شاخ های بلند تبدیل شود. همچنین می گویند گاهی سیاگالش به شکل پیرمردی درآمده و در بازار کره و ماست می فروشد.


هیولاهای مازندران

دختر لولوخورخوره


بم سری کیجا

در مازندران افسانه ای وجودداشت به نام «بم سری کیجا» به معنی «دختری در پشت بام». این شخصیت خیالی چیزی مانند لولوخورخوره بود و برای ترساندن بچه ها استفاده می شد. بچه های شلوغ و اذیت کن توسط بم سری کیجا دزدیده می شدند.

هیولاهای شهرستانی! (2)

پاگنده مازندرانی

یکی از موجودات افسانه ای که در میان مردم مازندران و به ویژه در حوالی شهرستان نور و روستاهای اطراف آن شناخته شده است و نه تنها مردم بومی بلکه برخی از مسافران و افرادی که در جنگل مشغول طبیعت گردی بودند، ادعای دیدن جای پا و رویت خود این حیوان را کرده اند. موجودی است شبیه به یک میمون بزرگ با قدی نزدیک به سه متر و بدنی پوشیده از پشم سیاه که برخی او را «آل» می نامند. 

اما به نام «پاگنده مازندران» هم معروف است. اهالی روستاهای این منطقه بارها ادعاهای دیدن رد پاهایی به طول نیم تا یک متر را گزارش کرده اند. داستان «پاگنده ها» و «یتی ها» و «ساسکواچ ها» داستانی قدیمی است که ارتباط مستقیم با کوهستان های مرتفع و جنگل های انبوه دارد و مختص ایران هم نیست. باور به این موجود در آمریکای شمالی و جنوبی، آفریقا و تبت و حتی در میان اسکیموها رواج بسیار دارد.

ونگ زن

موجود نامریی خیالی که در جنگل و سر جاده می نشیند و افراد تنها را به دام انداخته و با خود می برد. برخی باور دارند که «ونگ زن» فقط به دنبال دزدیدن نوزادان است.


....ادامه مطلب را از دست ندهید....


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۵:۵۲
Matin Delove


شدیدا موافقم....

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۲۲:۱۴
Matin Delove

قصه ها و افسانه ها و باورهای خرافی سینه به سینه از دوران غارنشینی به داستان های آفرینش رسیده و اهریمن زادگان در برابر فرشتگان و آفریده های خداوند صف آرایی کردند.


هیولاهای بختیاری

•    الازنگی


در باورهای خرافی منطقه بختیاری و لرستان موجودی افسانه ای به نام «الازنگی» وجوددارد. الازنگی یک غول آدمخوار است که قدرت تغییر چهره دارد ودر کوهستان ها با فریب و حیله مردم را گول زده با خود به غارش می برد و آنان را می خورد. در گذشته به کسانی که تنها به کوهستان می رفتند، هشدار داده می شد تا مواظب این غول باشند و گول افراد ناشناس را نخورند. درباره این موجود افسانه ای قصه جالبی وجود دارد. 

در قصه آمده که روزی هفت دختر به دلیل فقر خانواده شان در کوهستان رها می شوند تا آنکه الازنگی در شکل پیرمردی مهربان نزد آنان رفته، فریب شان داده و آنها را به غار خود می برد. یکی از این دختران به نام «تمتی» متوجه می شود که اگر به خواب برود توسط دیو خورده خواهدشد. پس با بریدن دست خود پاشیدن نمک بر آن بیدار مانده و با حیله و نیرنگ بالاخره دیو را فریب داده با تهیه وسایل فرار، خواهران خود را نجات داده و می گریزند. دیو که متوجه حیله تمتی می شود، آنان را تعقیب می کند، اما با زرنگی و حیله دختر، در رودخانه افتاده و هلاک می شود.

•    تپ تپو

هیولاهای شهرستانی! (1)

عشایر و ایلات بختیاری نیز به موجودی نامریی خیالی به نام «تپ تپو» باور دارند. این موجود هم چیزی نظیر همان بختک است. طبق باروهای خرافی می گویند او هم هنگام خواب خود را روی شخص انداخته او را خفه می کند. تپ تپو مهره هایی دارد که مانند گردنبند به گردش می اندازد و هنگامی که قصد رفتن سراغ قربانی خود را دارد، گردنبندش را روی مشک های آب می گذارد. به همین دلیل اگر شخصی موقع حمله تپ تپو فریاد بزند و آب بخواهد، تپ تپو او را رها کرده و فرار می کند. همچنین می گویند اگر گردنبند تپ تپو را بکشی، او آرزوهای انسان را برآورده خواهدکرد.


هیولاهای آذربایجان

گلیم گوش ها


گلیم گوش ها موجودات خیالی جالب و بامزه هستند. معلوم نیست اصل و ریشه این موجودات از کجاست. در داستان ها گفته شده مردمی کوتاه قد بودند. نویسنده کتاب «عجایب المخلوقات» آنان را «منسک» نامیده است که ظاهرا مخلوقاتی بی آزار بوده اند. آنها گوش های فیل مانند بسیار بزرگی داشتند که در موقع خواب یکی را تشک و دیگری را لحاف خود می کردند و هنگام بیداری می توانستند روی یکی از آنها نشسته و یا دیگری خود را مخفی کنند. درواقع در حالت نشسته به چیزی شبیه یک دلمه یا کلم شبیه می شدند. هنوز هم اگر کسی گوش های بزرگی داشته باشد به او می گویند شبیه «گلیم گوش ها» است.

شاه ماران

هیولاهای شهرستانی! (1)

در افسانه ها و باورهای خرافی آذربایجان غربی، موجودی وجود دارد موسوم به «شاه ماران». این افسانه به جز ایران در بخش هایی از ترکیه نیز رایج است. شاه ماران موجودی است با سر اسنان و بدن مار که البته از نظر همه مردم شخصیت منفی و بدی نیست.این گروه این باور خرافی را دارند که او نشانه برکت و دانایی است ودیدن او سبب گشایش در کارها می شود. براساس داستان های قدیمی، شاه ماران در قلعه ای بزرگ و دست نیافتنی به همراه مارهای دیگر زندگی می کرد. 

هرچند او دارای قدرت بسیار بود، اما قدرت دید چشمان شاه ماران بسیار معروف بود و او را قادر می ساخت تا کیلومترها دورتر را ببیند. داستان عشق شاه ماران به دختر پادشاه و کشته شدن او به دست نگهبانان شاه و در نهایت حمله مارها به شهرا و مردم، قصه ای شنیدنی و سرگرم کننده است. در برخی از نواحی روستایی آذربایجان مردم هنوز هم هنگام رویارویی با مارها این داستان را به یاد آورده و سعی می کنند تا خطری از سوی آنان وجود نداشته باشد و به این حیوانات آسیبی نرساند.


جنوبی ها بیشتر از مردم مناطق دیگر افسانه دارند


سعلوه

هیولاهای شهرستانی! (1)

سعلوه یک دیو زن است که بیشتر به سراغ مردان می رود. او می تواند چهره خود را تغییر داده، به شکل زنی زیبا تبدیل شود و سپس قربانی خود را فریفته و او را بکشد. سعلوه هم شباهت بسیار به افسانه های خون آشام دارد.

نسناس و دوستان ترسناک

بی تردید کناره های خلیج فارس و شهرهای جنوبی ایران یکی از مراکز مهم تولد بسیاری از افسانه های ایران زمین است.دریا و زندگی صیادی، دوری از بخش های داخلی فلات ایران، ارتباط مستقیم و گسترده با مهاجران و ملاحان هندی، آفریقایی و سامی و تحمل سال ها نفوذ اروپاییان باعث به وجود آمدن فرهنگی متفاوت و خارق العاده و متفاوت در کرانه های خلیج فارس نسبت به دیگر نقاط ایران شده است. این داستان ها و افسانه ها، بی اندازه شگفت انگیز و قابل تامل هستند. از آنجایی که در این مختصر امکان بررسی تمامی این قصه ها و افسانه ها نیست، بنابراین تنها به برخی از مهم ترین و رایج ترین آنها می پردازیم.


.....ادامه مطلب را از دست ندهید....


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۲
Matin Delove